اعتقادم این است همه کسانی که می‌خواهند به انجام کارهای هنری بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و کلاس‌های بازیگری نمی‌تواند جای تحصیلات آکادمیک را دراین زمینه پر کند.

خاطره‌ای هم از زمان تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای تهران دارید؟

در آن سال‌ها بهرام بیضایی در دانشکده تاریخ چین تدریس می‌کرد. به خاطرم هست یک بار زمان امتحان این درس بر سر کلاس بیضایی نشسته بودم و نمی‌دانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب می‌گفت: ورقه‌ات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت: ورقه‌ات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزت‌الله انتظامی می‌دهم. درحالی که ورقه من سفید بود. بعد از این که به دانشکده هنرهای زیبا راه یافتم، 4 سال، تمام مهمانی‌ها و جشن‌ها را قطع کردم. آن زمان یک فولکس قراضه داشتم و شب و روزم را در این فولکس درس می‌خواندم.

 

آن زمان ازدواج هم کرده بودید؟

بله. سه پسرم را هم داشتم. در تئاتر هم کار می‌کردم. اما واقعا عشق و علاقه وافری به درس خواندن داشتم. وقتی فارغ‌التحصیل شدم نزد دکتر شهابی که معلم زبان آلمانی‌ام بود رفتم و به او گفتم می‌خواهم در رشته فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل دهم، اما او به من گفت: به جای این کار برو و هنرت را ادامه بده. به هر حال رای مرا برای ادامه تحصیل زد و من دنبال حرفه بازیگری‌ام را گرفتم، اما هنوز هم فکر می‌کنم در راه هنر هر چقدر که آدم بخواند کم است. اعتقادم این است همه کسانی که می‌خواهند به انجام کارهای هنری بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و کلاس‌های بازیگری نمی‌تواند جای تحصیلات آکادمیک را دراین زمینه پر کند. امروز هم مطالعه من وحشتناک است. من در همه جا یک کتاب دارم. بالای سرم موقع خواب، پشت میز کارم و اگر بی‌ادبی نباشد حتی در روشویی هم یک کتاب دارم و حواسم به همه آنها هم هست که تا کجا رسیده‌اند. البته الان کتاب خوب کم چاپ می‌شود.